اسلایدر

داستان شماره 926

داستانهای باحال _داستان سرا

داستانهای همه جوره_داستانهایی درباره خدا_پیغمبران_امامان_عاطفی_ عشقانه_احساسی_ظنز_ غمگین_بی ادبانه و.............

داستان شماره 926

 

من نديم شما هستم، نه نديم بادنجان( طنز

روزي درحالي كه سلطان محمود سخت گرسنه بود، برايش بادنجان بوراني آوردند. او هم خوشش آمد وگفت: «بادنجان چه غذاي خوب و گوارايي است.نديمي كه در كنار سلطان محمود بود، شروع كرد به تعريف و تمجيد مفصل از بادنجان. همين كه سلطان از خوردن بادنجان سير شد، از آن زده شده و گفت: بادنجان چه غذاي بد و مضرّي است
در اين هنگام همان نديم شروع كرد به بيان مفصّل از مضرّات و بدي بادنجان
سلطان كه عصباني شده بود،‌گفت! «مردك! نه آن تعريف و تمجيدت از بادنجان و نه اين بيان مفصّل از مضرّات آن!» نديم گفت: «قربان من نديم شما هستم نه نديم بادنجان! من بايد چيزي را بگويم كه شما خوشتان بيايد نه بادنجان
حضرت علي(ع): الثّناء باكثر من الاستحقاق ملقّ و التّقصير عن الاستحقاق عيّ او حسد
ستودن بيش از استحقاق، تملق است و كمتر از استحقاق، ناتواني در گفتار يا حسادت است

[ جمعه 26 مهر 1393برچسب:من نديم شما هستم، نه نديم بادنجان( طنز, ] [ 16:28 ] [ شهرام شيدايی ] [ ]


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد